آدمی که سه خوابیده و پنج از صدای حرف زدنِ مامان بزرگش که شب قبلو اومده خونشون و تا چند ساعت با مامانش بلند بلند حرف میزنه بیدار شده و چشاش بستس اما تو مغزش سروصداست و یهو میپره و میبینه دیرش شده و هرچی که دم دستش هست میپوشه و میره که سرِ کلاسِ حقوق بین الملل بشینه رو خدا زده.مث سگ زده.

حتی اگه اسنپ یه کاری کنه پلاک خونه ها هم تو نقشه باشه و مبدا رو دم در خونمون بزنم راننده بهم میگه دوتا کوچه اونورتر زدین شما چرا؟آدرسو اشتباه نزنین و یه جوری با آدم برخورد میکنن انگار کودن و احمقی.

نیاز دارم یکی ازم خواستگاری کنه.نه مثل ایرانیای کسکش(بله من خارجکی ام)ننش زنگ بزنه ننم و بگه تایم دارین بیایم خونتون موز بخوریم دخترتونو ببینیم؟مثل این خارجکیا که یارو یه حرکتی میزنه و تهش میگه وُد یو مری می؟